رفتن به نوشته‌ها

چطور یوتیوب با تقلید از تیک تاک، روح خودش را از دست داد؟

این روزها وقتی اپلیکیشن یوتیوب باز می‌شود، پیش از آنکه حتی کاربر انگشتش را روی هیچ گزینه‌ای بزند، یک ویدیوی Short (شورت) به‌صورت خودکار پخش می‌شود. بخش اشتراک‌ها و پیشنهادها نیز به عمق بیشتری از منوها رانده شده‌اند. در این مطلب به شما توضیح می‌دهیم که چگونه یوتیوب با تقلید از تیک تاک، روح خود را از دست می‌دهد.

نوعی تسلط خصمانه بر تجربه‌ کاربری!

یوتیوب در بیشتر سال‌های عمر خود، جایی بود که کاربران با هدفی مشخص به سراغش می‌رفتند؛ پلتفرمی برای جست‌وجوی آموزش‌ها، تماشای ویدیوهای خالقانی که دنبالشان می‌کردند یا یافتن محتوایی خاص و مورد نیاز.

اما امروز این فضا به بستری برای پیمایش منفعلانه و بی‌هدف تبدیل شده است. اکنون یوتیوب به تله‌ای برای جلب توجه بدل شده که در کنار تمام چیزهایی که مردم دوست دارند، مغز آن‌ها را برای اعتیاد به مصرف سریع بازسازی می‌کند. یوتیوب در رقابت با تیک تاک، ویژگی‌هایی را ازدست می‌دهد که موجب موفقیتش شده بودند.

چگونه گوگل بزرگ‌ترین کلاس درس اینترنت را ساخت؟

برای درک آنچه از دست رفته، باید به یاد آورد چه چیزی در ابتدا یوتیوب را خاص کرده بود. پیش از آنکه به فیدی بی‌پایان تبدیل شود، یوتیوب یک کلاس درس بزرگ بود.

هنوز هم میلیون‌ها نفر از آن به‌عنوان کتابخانه‌ای آزاد از آموزش‌ها، توضیح‌ها و ویدئوهای تحلیلی استفاده می‌کنند؛ آثاری که به‌دست افرادی ساخته می‌شود که در حرفه‌ خود مهارت دارند.

یوتیوب، موتور روایت‌گری اینترنت بود؛ جایی برای یادگیری بستن پاپیون، تعمیر شیر آب نشتی یا درک سقوط امپراتوری روم.

ارزش یوتیوب بر عمق محتوا بنا شده بود. قالب ویدئوهای بلند، از 10 دقیقه تا 3 ساعت، فرصت پرداختن به جزئیات، تحقیق و بیان شخصیت خالق را فراهم می‌کرد. همین عمق بود که جامعه‌ای واقعی را پیرامون محتوا شکل می‌داد.

کاربران صرفاً لقمه‌ای از محتوای خالق نمی‌چشیدند؛ آن‌ها زمان صرف می‌کردند و همراه با او رشد می‌کردند. این همان نقطه‌ آغاز مدل اقتصادی خالقان محتوا بود، مدلی که برای بسیاری از آنان به‌دلیل پایداری‌اش جواب داد. کتابخانه‌ ویدیوهای بلند یک خالق، دارایی مالی او محسوب می‌شد.

مستندی 40 دقیقه‌ای درباره‌ یک بازی ویدئویی خاص یا آموزش کامل آرایش چهره، پس از 24 ساعت از بین نمی‌رفت؛ بلکه به آرشیوی تبدیل می‌شد که از طریق جست‌وجو دوباره کشف می‌شد و سال‌ها برای خالق آن درآمد به همراه داشت.

این چرخه‌ وابسته و سودمند دوجانبه، همان حلقه‌ای است که «شورت‌ها» در حال شکستن آن هستند.

چگونه یوتیوب ذهن انسان را برای بی‌حوصلگی بازسازی می‌کند

یوتیوبی که اقتصاد خالقان را ساخت، بر تمرکز و دوام توجه استوار بود؛ اما یوتیوب جدید عملاً با این ویژگی در حال جنگ است.

از دید مخاطب، ماجرا این‌گونه است که فید شورت‌ها برای ارتباط طراحی نشده، بلکه برای مصرف ساخته شده است. این فید مانند دستگاهی اسلات‌ماشین عمل می‌کند که با تحریک روان‌شناختی، مخاطب را برای بی‌صبری برنامه‌ریزی می‌کند.

رابط کاربری «پیمایش بی‌پایان» که نخست تیک تاک آن را کامل کرد و سپس سایر پلتفرم‌ها از جمله یوتیوب از آن تقلید کردند، اکنون به ماشینی تمام‌عیار برای ترشح دوپامین تبدیل شده است.

اگر نقاط را به هم وصل کنیم، درمی‌یابیم که باارزش‌ترین و سودآورترین محصول یوتیوب برای خالقان، همان ویدئوهای بلند است.

اما پلتفرم، کاربران را به خوردن غذای ناسالم رسانه‌ای عادت می‌دهد و به آن‌ها شرطی‌سازی می‌کند تا ویدئویی 20 دقیقه‌ای را «زحمت زیاد» تلقی کنند.

در واقع، یوتیوب با دست خود چشمه‌ اصلی ارزشش را مسموم می‌کند و مغز مخاطبان را طوری بازسازی می‌کند که دیگر نتوانند همان چیزی را مصرف کنند که زمانی دلیل محبوبیت این پلتفرم بود.

خالقان محتوا سخت‌تر کار می‌کنند، کمتر به‌دست می‌آورند و یوتیوب آگاه است

حرکت یوتیوب به سمت شورت‌ها، دو سوی صفحه را تحت‌تأثیر قرار داده است. از یک سو، بینندگان به دیدن محتوای سریع عادت داده می‌شوند و از سوی دیگر، خالقان به ساخت ویدئوهایی سوق داده می‌شوند که نه ماندگاری و نه درآمد ویدئوهای بلند را دارند.

مدل درآمدزایی از ویدئوهای بلند، شراکتی مستقیم بود: تبلیغ‌دهندگان برای حضور در ویدئوی یک خالق پول می‌دادند و یوتیوب 55 درصد از درآمد را به او اختصاص می‌داد.

اما مدل شورت‌ها کاملاً متفاوت است: درآمد همه‌ تبلیغات در «استخر خالقان» جمع می‌شود؛ ابتدا سهم شرکت‌های موسیقی پرداخت می‌شود، سپس خالقان 45 درصد از باقیمانده را بر اساس سهم بازدید خود دریافت می‌کنند.

با این حال، همان عدد 45 درصد نیز گمراه‌کننده است، چون در واقع بخشی از کیکی است که پیش‌تر تکه‌تکه شده است.

یک کاربر ردیت در آزمایشی، کانال جدیدی برای شورت‌ها ایجاد کرد. در مدت 60 روز، توانست 73.3 میلیون بازدید و 49,700 مشترک به‌دست آورد.

مجموع درآمد حاصل از این موفقیت ویروسی تنها 1186 دلار بود. این روند پایدار نیست؛ بیشتر شبیه تردمیل تولید محتوا برای پول خرد بوده و مشکل اصلی حتی پول نیست، بلکه نابودی جامعه‌ مخاطبان است.

الگوریتم، با وعده‌ دیده‌شدن و افزایش دنبال‌کننده، خالقان را به ساخت شورت‌ها تشویق می‌کند، اما این اعداد به مخاطب واقعی تبدیل نمی‌شوند.

چون دنبال‌کنندگان شورت‌ها، مخاطبان کانال نیستند؛ آن‌ها به فید وابسته‌اند، نه به فرد خالق. آن‌ها فقط اسکرول کرده، نگاه می‌کنند و رد می‌شوند.

در نتیجه، بخشی از جامعه‌ واقعی محتوا محسوب نمی‌شوند. ایده‌ اینکه شورت‌ها می‌توانند کاربران را به تماشای ویدئوهای بلند سوق دهند، در تئوری زیباست، اما در عمل به‌ندرت چنین اتفاقی می‌افتد.

چگونه یوتیوب به محل انباشت ویدئوهای دزدی و محتوای هوش مصنوعی بی‌ارزش تبدیل شد

الگوریتم شورت‌ها نه‌تنها خالقان واقعی را به چرخه‌ای بی‌پایان از تولید کم‌ارزش می‌کشاند، بلکه زمینه را برای گسترش محتوای بی‌کیفیت‌تر از آن هم فراهم کرده است.

نتیجه، رشد پدیده‌ای است که می‌توان آن را «زباله‌دان محتوایی» نامید. اولین شکل آشکار آن، استفاده‌ تجاری از محتوای دزدی است.

فید شورت‌ها مملو از کلاهبرداران و مزارع محتوایی است که ویدئوهای کوتاه تیک تاک را می‌دزدند و در یوتیوب شورت بازنشر می‌کنند تا میلیون‌ها بازدید و هزاران دنبال‌کننده جمع کنند.

این پدیده فقط به اینفلوئنسرها محدود نیست. با کمی اسکرول، می‌توان بی‌شمار کلیپ از فیلم‌ها، سریال‌ها و پادکست‌ها دید که بریده، عمودی‌شده، واترمارک‌شان حذف و عنوانشان برای جلب کلیک تغییر کرده است.

این رقابتی ناعادلانه و غیرقابل‌برنده برای خالقان اصلی ایجاد می‌کند. نسخه‌ دوم و حتی بدبینانه‌تر این روند، تهاجم محتوای تولیدی هوش مصنوعی بوده؛ همان چرخه‌ای که به اوج خودکارسازی رسیده است.

«محصولات هوش مصنوعی بی‌ارزش» یا به اصطلاح AI Slop به محتوایی گفته می‌شود که فاقد تلاش، کیفیت یا معناست؛ نسخه‌های بی‌پایانی از یک ویدئو با صدای گویای هوش مصنوعی.

این‌ها خالق محتوا نیستند، بلکه مزرعه‌های اسپمی هستند که با امید به بازی با الگوریتم، به تولید خودکار انبوه روی آورده‌اند. و مخاطبان در میان این سیل بی‌ارزش غرق می‌شوند.

نتیجه، همان فرسایش ذهن و اسکرول بی‌پایان مخربی است که کارشناسان سال‌ها درباره‌اش هشدار داده بودند. این نوع محتوا هیچ ارزش فکری یا احساسی ندارد.

یوتیوب نمی‌داند چه می‌خواهد باشد

اینجا تضاد اصلی آشکار می‌شود؛ یوتیوب اکنون پلتفرمی با شخصیتی دوگانه و در حال جنگ داخلی است. این شرکت عملاً دو الگوریتم جداگانه و متضاد را اجرا می‌کند که هر یک رفتار متفاوتی را پاداش می‌دهد.

یوتیوب می‌کوشد همزمان هم کتابخانه باشد و هم دستگاه شرط‌بندی. در این شرایط، خالقان مجبورند دو بازی متفاوت را به‌صورت هم‌زمان انجام دهند تا در پلتفرم باقی بمانند؛ هر بازی با قوانین و پاداش‌های خاص خود.

اما مشکل اینجاست که دستگاه شرط‌بندی، کتابخانه را می‌بلعد. شورت‌ها اکنون صفحه‌ اصلی را در اختیار گرفته‌اند، در نتایج جست‌وجو نمایش داده می‌شوند و در نسخه موبایل به‌صورت پیش‌فرض خودکار پخش می‌شوند.

بهای واقعی ترس و طمع یوتیوب

چرخش یوتیوب به سمت شورت‌ها از ترس و طمع ریشه گرفته است. پس از افت درآمد تبلیغاتی به‌دلیل رقابت تیک‌تاک، گوگل با فشار شدید بر شورت‌ها پاسخ داد.

با این حال، اخیراً ساندار پیچای، مدیرعامل گوگل، اعلام کرد که شورت‌ها اکنون در هر ساعت تماشا، درآمد بیشتری نسبت به ویدئوهای بلند تولید می‌کنند.

اگر یک ساعت محتوای بلند شامل دو ویدئوی 30 دقیقه‌ای باشد، معمولاً بین 4 تا 6 وقفه‌ی تبلیغاتی در آن دیده می‌شود. اما یک ساعت از شورت‌های 30 ثانیه‌ای معادل 120 ویدئوی جداگانه است.

مدل مبتنی بر فید این امکان را به یوتیوب می‌دهد که میان هر یک از این 120 ویدئو، تبلیغی درج کند. تراکم بالقوه‌ تبلیغات در این مدل، به‌شکل نجومی بیشتر است.

این همان مدل جدیدی است که با جداکردن درآمد پلتفرم از پرداخت به خالقان، یوتیوب را ثروتمندتر می‌کند. در اصل، این روش گوگل را غنی‌تر می‌سازد، چون محتوایی که برای آن هزینه می‌کند، ارزان‌تر شده است.

تعقیب تیک‌تاک به بهای ازدست‌دادن روح

یوتیوب امپراتوری جهانی‌اش را بر پایه‌ی عمق، اجتماع و وعده‌ی یک حرفه‌ی خلاقانه‌ی پایدار بنا کرده بود.ذاما ترس وجودی‌اش از تبدیل‌شدن به «فیسبوک جدید»، یعنی پلتفرمی قدیمی و بی‌ربط که از موج بعدی جا ماند، سبب شد به مدلی روی آورد که ارزش را فدای تعداد بازدیدها می‌کند.

نتیجه‌ این انتخاب، بحران هویتی عمیقی است. موتور روایت‌گری اینترنت اکنون در حال تهی‌شدن بوده و جای خود را به ماشین دوپامین داده است. تنها پرسش باقی‌مانده این است: آیا این دو می‌توانند در کنار هم بقا داشته باشند، یا یکی سرانجام دیگری را نابود خواهد کرد؟ و وقتی گرد و خاک فرو نشست، چه چیزی را واقعاً از دست داده‌ایم.

منتشر شده در دسته‌بندی نشده

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *