رفتن به نوشته‌ها

اعداد دروغ می‌گویند؛ حقیقتی که درباره نتایج بنچمارک‌ گوشی ها نمی‌دانید!

تا چند سال پیش، عرضه‌ مدل‌های جدید گوشی‌های هوشمند واقعاً هیجان‌انگیز بود. هر سال ویژگی تازه‌ای معرفی می‌شد که به‌وضوح نشان می‌داد فناوری در حال پیشرفت است. اما در سال‌های اخیر، این احساس شور و هیجان جای خود را به نوعی یکنواختی داده است. حالا دیگر به نظر می‌رسد که مشخصات روی کاغذ هر سال پر زرق‌وبرق‌تر می‌شوند، اما تجربه‌ واقعی کاربر تقریباً بدون تغییر باقی مانده است. اعداد افزایش پیدا می‌کنند، تبلیغات جذاب‌تر می‌شوند، نتایج بنچمارک‌ ها وسوسه‌کننده‌تر به نظر می‌رسند، اما نحوه‌ استفاده روزمره‌ کاربران از گوشی ها تقریباً همان است که بود.

به همین دلیل، به‌جای اینکه صرفاً دنبال مشخصاتی باشیم که روی کاغذ چشم‌گیرترند، منطقی‌تر است روی چیزهایی تمرکز شود که واقعاً بر احساس کاربر هنگام استفاده از محصول تأثیر می‌گذارند. تفاوت اصلی گوشی ها در همین‌جاست، نه در عدد و رقم‌های تبلیغاتی و نتایج بنچمارک‌ فریب‌دهنده.

بیشتر پردازنده‌های امروزی بیش از حد کافی قدرتمندند

حتی تراشه‌های میان‌رده نیز سرعت بالایی دارند. هر سال در مراسم رونمایی از گوشی ها، اسلایدهایی از نتایج بنچمارک‌ ها نمایش داده می‌شود؛ در یکی از آن‌ها امتیاز دستگاه جدید اندکی بیشتر از مدل قبلی است یا نموداری دیده می‌شود که به‌طور مبهم از افزایش 15 درصدی عملکرد نسبت به سال گذشته خبر می‌دهد. این اعداد روی صحنه چشم‌گیر به نظر می‌رسند، اما اگر کمی دقیق‌تر فکر کنیم، روشن می‌شود که این تفاوت‌ها در استفاده‌ روزمره تقریباً هیچ تأثیری ندارند.

کافی است لحظه‌ای فکر کنیم و فهرستی از اپلیکیشن‌هایی که بیشتر از همه در گوشی استفاده می‌شوند، بنویسیم: مرورگر، اینستاگرام، واتساپ، یوتیوب، گوگل‌مپ، تیک‌تاک یا شاید دوربین. مگر کسی واقعاً بازی‌های سنگین موبایلی انجام دهد یا هر روز ویدیو ویرایش کند، در غیر این صورت نیازی به تراشه‌های پرچم‌دار نیست.

به همین خاطر است که شرکت‌هایی مثل سامسونگ و گوگل از یک پردازنده‌ مشابه در نسخه‌های پایه و مدل‌های پرو یا اولترا استفاده می‌کنند. قدرت تراشه‌ها آن‌قدر بالاست که رفتن به سطح بالاتر، سود قابل‌توجهی به همراه ندارد. سقف عملکرد آن‌قدر بالا رفته که بیشتر کاربران هرگز به آن حد نمی‌رسند.

با این حال، بخشی که هنوز جای پیشرفت دارد، دمای عملکرد (Thermal) است. این همان حوزه‌ای است که همچنان بر تجربه‌ روزمره اثر می‌گذارد. بسیاری از کاربران در مناطق گرم، هنگام استفاده‌ سنگین، شارژ یا ناوبری، متوجه داغ‌شدن گوشی و افت عملکرد می‌شوند. حتی بعضی گوشی‌ها در گرمای شدید تابستان صفحه‌نمایش خود را تا حدی کم‌نور می‌کنند که تقریباً خوانده نمی‌شود، فقط برای اینکه از داغ‌شدن بیش‌ازحد جلوگیری کنند.

اعداد بزرگ‌تر در بخش دوربین به معنی عکس‌های بهتر نیستند

چیزی که نتیجه‌ نهایی عکس را تعیین می‌کند، پردازش تصویر است. شرکت‌های سازنده‌ گوشی، عاشق تبلیغ درباره‌ عدد مگاپیکسل و اندازه‌ سنسور هستند. یکی از آزاردهنده‌ترین روندهای دنیای موبایل، این باور اشتباه است که «هرچه لنز بیشتر، دوربین بهتر». به همین دلیل، گاهی شاهد دوربین‌های اضافی مثل لنز 2 مگاپیکسلی ماکرو هستیم که تقریباً هیچ کاربردی ندارند و فقط برای پرکردن جدول مشخصات به دستگاه اضافه می‌شوند. در واقع، یک سنسور اصلی خوب و لنز باکیفیت، پایه‌ یک سیستم دوربین مناسب است، اما چیزی که امروزه عکس‌ها را زیبا می‌کند، بیشتر نرم‌افزار است تا سخت‌افزار.

نمونه‌ی واضح آن در سیستم‌های زوم دیده می‌شود. «زوم 100x» که همه تبلیغ می‌کنند، در واقع کاملاً اپتیکال نیست. معمولاً گوشی فقط تا 5x یا 10x زوم اپتیکال دارد و بعد از آن، با کمک پردازش محاسباتی تصویر، برش، بزرگ‌نمایی و بازسازی انجام می‌شود تا عکس در زوم بالا قابل‌قبول به نظر برسد. بنابراین آن دستاورد چشمگیر بیشتر حاصل نرم‌افزار است تا لنز واقعی.

نرم‌افزار همچنین می‌تواند کیفیت عکاسی روزمره را بسازد یا خراب کند. برای مثال، گوشی گلکسی S24 اولترا روی کاغذ فاصله‌ زیادی با آیفون 14 دارد، اما هنگام ثبت سریع لحظه‌ها، آیفون عکس‌های منسجم‌تر و قابل‌اعتماد‌تری ثبت می‌کند. در S24 اولترا اغلب نیاز است به حالت پرو برویم و تنظیمات را دستی انجام دهیم تا بتوانیم از توان واقعی سخت‌افزار استفاده کنیم.

این موضوع جدید هم نیست. وقتی عکس‌های آیفون 14 با آیفون 5s مقایسه می‌شود، در بعضی موقعیت‌ها مدل قدیمی‌تر پرتره‌های بهتری ثبت می‌کرد، چون HDR آیفون 14 در آن زمان بیش‌ازحد تهاجمی بود. اپل بعدها این مشکل را بهبود داد، اما این مثال نشان می‌دهد که فرآیند نرم‌افزاری پردازش تصویر به اندازه‌ سخت‌افزار اهمیت دارد.

اعداد بزرگ همیشه تمام واقعیت را منعکس نمی‌کنند

آنچه اهمیت دارد، عملکرد واقعی در زندگی روزمره است. یکی از واضح‌ترین نمونه‌ها میزان روشنایی صفحه‌نمایش است. هر بار که گوشی جدیدی عرضه می‌شود، عدد نیت (nits) بالاتری اعلام می‌شود؛ مثلاً 2500 یا 3300 نیت. نیت فقط معیاری برای اندازه‌گیری روشنایی است و روی اسلاید تبلیغاتی بسیار چشم‌گیر به نظر می‌رسد، اما این مقدار روشنایی فقط در شرایط خاص، مثلاً هنگام مشاهده‌ محتوای HDR در فضای باز، قابل دستیابی است.

در استفاده‌ معمولی، گوشی هرگز به این سطح روشنایی نمی‌رسد.حتی اگر هم برسد، درک روشنایی برای چشم انسان خطی نیست، بلکه لگاریتمی است. یعنی دو برابرشدن مقدار نیت به معنای دوبرابرشدن روشنایی قابل‌مشاهده نیست. تفاوت بین 2500 و 3000 نیت نیز تقریباً با چشم غیرمسلح محسوس نیست.

چیزی که اهمیت بیشتری دارد، نحوه‌ عملکرد صفحه‌نمایش در شرایط واقعی نوری است. بازتاب نور و پوشش ضدتابش (anti-glare) تأثیر بسیار بیشتری دارند. به عنوان مثال، گلکسی S24 اولترا با روشنایی حدود 2600 نیت، در فضای باز دید بهتری نسبت به پیکسل 10 پرو دارد؛ فقط به خاطر کیفیت بهتر پوشش ضدانعکاس سامسونگ. بنابراین برتری عددی پیکسل در روشنایی، در عمل مزیتی ایجاد نمی‌کند.

باتری نیز از همین الگو پیروی می‌کند. امروزه گوشی‌هایی با باتری 6000 یا 7000 میلی‌آمپرساعت عرضه می‌شوند، اما این الزاماً به معنای عمر بیشتر نیست. کارایی نرم‌افزار، میزان مصرف نمایشگر و عملکرد مودم نقش مهم‌تری دارند. به همین دلیل، آیفون‌ها با وجود باتری کوچک‌تر روی کاغذ، اغلب دوام بیشتری دارند.

مثلاً آیفون 17 که در سال میلادی 2025 معرفی شد، باتری کوچک‌تری نسبت به آیفون 16 پلاس دارد، اما به لطف بهینه‌سازی‌های نرم‌افزاری و مودم جدید C1 که مصرف انرژی هنگام اتصال را کاهش می‌دهد، دوام بیشتری دارد. بنابراین اعداد و نتایج بنچمارک‌ ها هرچند چشمگیرند، به‌ندرت نشان می‌دهند گوشی در استفاده‌ واقعی چگونه عمل می‌کند.

تجربه‌ نرم‌افزاری مهم‌تر از آمار سخت‌افزاری است

در حال حاضر، همه چیز به نرم‌افزار مربوط می‌شود. سخت‌افزار در اکثر گوشی‌های امروزی به حدی رسیده که برای استفاده‌ روزمره کاملاً کافی است. تفاوت‌های بزرگ دیگر از دل مشخصات فنی بیرون نمی‌آیند، بلکه در نرم‌افزار شکل می‌گیرند.

حتی در حوزه‌ هوش مصنوعی نیز تفاوت‌ها آشکار است. اپل در سیستم «اپل اینتلیجنس» تمرکز خود را بر پردازش درون‌دستگاهی گذاشت، اما نتیجه فعلاً متوسط است. در مقابل، گوگل و شرکت‌های دیگر با تکیه بر پردازش ابری، تجربه‌ی نرم‌افزاری روان‌تر و کاربردی‌تری ارائه داده‌اند.

خارج از بحث هوش مصنوعی هم، همه‌چیز به نوع تجربه‌ مورد انتظار کاربر برمی‌گردد. اگر کسی بخواهد سیستمی ساده و پایدار داشته باشد که همه‌چیز در آن بی‌دردسر کار کند و امکاناتی مانند FaceTime و iMessage را بدون دغدغه در اختیار داشته باشد، آیفون بهترین گزینه است و راحت‌ترین و کم‌استرس‌ترین انتخاب ممکن محسوب می‌شود.

اما اگر کسی بخواهد کنترل و آزادی بیشتری داشته باشد، مثل نصب اپلیکیشن‌های خارج از استور، تغییر ظاهر گوشی یا دستیابی به ارزش بیشتر با بودجه‌ کمتر، اندروید انتخاب منطقی‌تری است. اندروید انعطاف‌پذیری‌ دارد که iOS از آن بی‌بهره است. در واقع دیگر «بهترین گوشی» وجود ندارد. سخت‌افزار در همه‌ی برندها به اندازه‌ کافی خوب است. چیزی که حالا اهمیت دارد، این است که کدام تجربه‌ نرم‌افزاری با سبک زندگی کاربر هماهنگی بیشتری دارد.

کدام گوشی‌ برای تو درست به نظر می‌رسد؟

دورانی که هر مدل جدید گوشی جهشی بزرگ به همراه داشت، دیگر به پایان رسیده است. هرکس نیازها و ترجیحات خاص خود را دارد و این مسئله کاملاً طبیعی است. دیگر نیازی نیست فقط یک گوشی کامل وجود داشته باشد. آنچه اهمیت دارد، استفاده از دستگاهی است که برای کاربر طبیعی، راحت و مناسب باشد، نه گوشی که بزرگ‌ترین اعداد و بهترین نتایج بنچمارک‌ در کنار نامش درج شده‌اند.

تفاوت‌های واقعی امروز در چیزهایی نهفته‌اند که در جدول مشخصات فنی و نتایج بنچمارک‌ جا نمی‌گیرند: اینکه گوشی هنگام استفاده چه احساسی منتقل می‌کند و چقدر با زندگی روزمره‌ فرد سازگار است.

منتشر شده در دسته‌بندی نشده

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *